مصطفایی در آغاز سخن گفت: هر کدام از ما به دنبال نیمه گمشده خود می گردیم. دیدگاه های متقاوتی در ازدواج وجود دارد که عموماً مبتنی بر این دیدگاه هستند که هر فرد مجذوب فردی دیگر با مشخصات مشابه خود می شود.
بیشتر رفتارهای انسان توسط کورتکس مغز کنترل می شود. در مورد عشق ناحیه ای کوچه به نام آمیدال فعال می شود در شرایط احساسی که تصمیمات را صادر می کند. به طور کلی مرکز فرماندهی عشق سیستم لیمبیک یا شبکه مغز است. در عشق هورمون های متفاوتی در بدن ترشح می شود. در حالت هوس یا برانگیختگی هورمون تستسترون ترشح می شود.
عشق رمانتیک یا عشق کامل که دوست داشتن همراه هوس و حس تعهد نسبت به معشوق است منجر به ترشح هورمون دوپامین و نورآدرنالین شده و احساس دلبستگی ترشح هورمون های اکسی توسین و وازوپرسین می شود. ناقلین مهم عصبی در عشق دوپامین، نورآدرنالین و سروتونین هستند. ترشح دوپامین بخش شناختی مغز را مختل می کند، به همین دلیل رفتار شناسی فرد عاشق پیشه غیر عقلانی است.
کارشناس ارشد روانشناسی در ادامه آثار عشق بر هورمن ها و عوارض ناشی از آن بدین شرح توضیح داد:
افزایش هورمون دوپامین :
1- توجه تمرکز یافته 2- انگیزه بی تردید می شود. 3- رفتارهای هدف دار 4- شوریدگی 5- شادی و انبساط خاطر 6- افزایش انرژی 7- تپش قلب 8- افزایش تستسترون
افزایش هورمون نورآدرنالین:
1- شادی و نشاط 2- انرژی فراوان 3- بیخوابی و بی اشتهایی 4- افزایش حافظه و یادآوری جزئیات 5- کاهش سروتونین.
کاهش هورمون سروتونین:
1- هوس بافی 2- مشغولیت ذهنی 3- افکار غیر قابل کنترل 4- تفکرات وسواسی.
به همین همین دلیل ممکن است فرد عاشق پیشه را افسرده و یا وسواسی در نظر بگیریم ولی او نه افسردگی دارد و نه دچار وسواس است.
عضو مرکز مشاوره دانشگاه پیام نور نجف آباد همچنین عوامل تشدید کننده و برانگیزاننده عشق و خصوصیات فرد عاشق را به شرح زیر برشمرد :
عوامل تشدید کننده و برانگیزاننده عشق:
1- درماندگی و پریشان حالی 2- وابستگی احساسی 3- آرزوی روابط جنسی
خصوصیات فرد عاشق:
1- تمرکز عشق بر یک نفر و احساس ناتوانی در عشق ورزیدن به فرد دیگر در همان زمان.
2- افکار ناخوانده، وسواس فکری و اشتغال ذهنی دائمی.
3- ایده آل ساختن و پافشاری بر جنبه های مثبت فرد در حد اغراق آمیز و ندیدن جنبه های منفی.
4- پاسخ جسمی و روانی بی ثبات، مانند: ضعف، سرخوشی، بیخوابی، اضطراب .
5- آرزوی محبت از جانب معشوق.
6- وابستگی هیجانی شامل : امید، حساسیت بیش از حد به علائم و اشاره ها، حسادت، ترس از طرد، نوسان خلق همراه با کیفیت ارتباط.
7- همدلی، احساس مسئولیت و میل به فداکاری برای معشوق.
8- افزایش شور و شوق اشتیاق به ارتباط در اثر ناملایمات و سختی ها.
9- تبدیل امیال جنسی به مالکیت جنسی.
10 – ارتباط عاطفی به ارتباط جنسی ترجیح داده می شود.
11- فکر کردن وسواسی به معشوق.
12- بی اشتهایی، بیخوابی، دگرگونی حالات شوریدگی، تغییر عادات قبلی و جایگزینی با عادات جدید مطابق با خواست معشوق.
مصطفایی در ادامه در مورد نظریه عشق استرانبرگ گفت:
مطابق با نظریه عشق استرانبرگ، عشقی کامل است که به صورت مثلث عشق با اضلاع زیر است:
1- ضلع اول: صمیمیت– صمیمیت جوهره عشق را تشکیل می دهد که شامل 10 عنصر مختلف در رابطه با شخص مورد علاقه است:
میل به رفاه شخص مورد علاقه، تجربه خوشحالی با او، داشتن توجه زیاد به وی، اتکا به شخص مورد علاقه در هنگام نیاز، داشتن درک متقابل، در میان گذاشتن مسائل شخصی، دریافت حمایت عاطفی، ارائه حمایت عاطفی، برقرای روابط صمیمانه، ارج نهادن به وی.
2- ضلع دوم:اشتیاق که مبتنی بر انگیزش شهوانی و جذابیت جنسی است.
3- ضلع سوم: تعهد که شامل تصمیمات خودآگاهانه و ناخودآگاهانه ای است که فرد برای دوست داشتن دیگری اتخاذ کرده و خود را ملزم به اجرای آن می داند و جنبه شناختی داشته و در بردارنده تصمیمات کوتاه مدت و بلند مدت برای حفظ، نگهداری و مراقبت از معشوق برای زمانی طولانی است.
بر اساس این سه ضلع و وجود یک یا دو ضلع، عشق نیز به چند دسته تقسیم می شود.
دسته اول – بر اساس ضلع صمیمیت عشق دوستانه شکل میگیرد.
دسته دوم – بر اساس ضلع اشتیاق عشق شهوانی شکل می گیرد.
دسته سوم –بر اساس ضلع تعهد که دیگر اشتیاق و صمیمیتی وجود نخواهد داشت.
دسته چهارم – عشق بر اساس صمیمیت و تعهد عشق مشفقانه خواهد بود.
دسته پنجم – عشق بر اساس صمیمیت و اشتیاق عشق خیال انگیز را شکل می دهد.
دسته ششم – عشق بر اساس اشتیاق و تعهد عشقی ابلهانه را به دنبال خواهد داشت.
استرانبرگ معتقد است انسان ها برای ازدواج نیازمند فردی هستند که داستان عشق آن ها مشترک باشد. قصه عشق هر کسی حاصل گذشته، افکار، نیازها و خواسته های اوست. او 25 روایت عشق را در 5 دسته کلی تعریف می کند:
قصه های نامتقارن: عدم تقارن یا رفتار مکمل زوج ها مبنای رابطه صمیمانه است.
قصه های شیی: زوج یا رابطه آن ها وسیله ای است برای رسیدن به هدفی که خارج از رابطه آن هاست.
قصه های مشارکت: زوج ها با هم برای خلق چیزی، یا انجام کاری یا حفظ چیزی کار می کنند.
قصه های روایی: سمت و سوی رابطه بر اساس متن یا دستورالعملی که بیرون از رابطه قرار دارد نشان داده می شود.
قصه های گونه: بر روال یا شیوه حضور در رابطه تأکید می شود نه بر اهداف رابطه یا اصول زیربنایی آن .
قصههای نامتقارن :
در این قصهها عدم تقارن میان همسران یا رفتار مکمل اساس و مبنای رابطه صمیمانه و نزدیک است.
- قصه معلم-شاگرد: در این قصه یک نفر ساختار و اطلاعات را فراهم می کند و نفر دیگر دریافت کننده اطلاعات است.
- قصه ایثار (فداکاری): یک نفر با کمال میل تخفیف میدهد و کوتاه میآید، نفر دیگر از این تخفیفها بهرهمند میشود و از آنها سود میجوید.
- قصه حکومت: یک نفر بر دیگری مسلط است و اتخاذ تمامی تصمیم ها و قدرت در دستان اوست، دیگری فرمانبردار است.
- قصه پلیسی: یک نفر دیگری را زیر نظر دارد و اغلب او را در چارچوبی که خود میخواهد قرار میدهد. پلیس برای خود حقهای اضافی قائل است.
- قصه زشتنگاری(پورنوگرافی): یک نفر جفت خود را خوار و بیمقدار میکند، طرف دیگر فقط به عنوان شیء جنسی مورد استفاده قرار میگیرد.
- قصه وحشت: یک فرد شکنجهگر است و فرد دیگر قربانی بیحرمتی و تحقیر است. این فرد جذب روابطی میشود که در آن یا بترسد یا بترساند، در هر حال از آن لذت میبرد.
قصههای شیی
الف) شخص در مقام شیء: در قصههایی که شخص به عنوان شیء نگریسته میشود، شخص نقش شیء را ایفا میکند.
- قصه علمی ـ تخیلی: شخص بر اساس شخصیت یا رفتار عجیب و غریبش ارزیابی میشود.
- قصه مجموعه: ارزش شخص به این است که که شیار کوچکی را در یک مجموعه بزرگتر پر میکند.
- قصه هنر: شخص به خاطر ظاهر جسمانیاش ارزشگذاری میشود.
ب) رابطه به مثابه شیء: در این قصهها رابطه به صورت وسیلهای در میآید برای نیل به هدفی که مستقیما هیچ ربطی به رابطه ندارد و اگر دارد بسیار اندک است.
- قصه خانه و خانواده: رابطه بوسیلهای تبدیل میشود برای رسیدن و بر پا کردن یک محیط زندگی راحت و جذاب، خانه کانون رابطه است.
- قصه بهبودی: قصه بهبودی قصه بقا است، در این قصه از رابطه در جهت کمک به بهبودی شخصی بهرهبرداری میشود که گرفتار آسیب روانی یا هر تجربه سخت دیگر شده است.
- قصه دین: از این رابطه به عنوان وسیلهای برای نزدیک شدن به خدا استفاده میشود، یا آنکه رابطه خود به مظهر و تجسم احساسات دینی فرد تبدیل میشود.
- قصه بازی: این قصه در برگیرنده نوعی رقابت است؛ رابطه به صورت وسیلهای برای انجام بازی اغلب پیچیدهای درمیآید که مجموعه قواعد و قوانین خود را دارد و نوعا دارای برنده و بازنده است.
قصههای مشارکت:
در این قصهها به عشق از این زاویه نگریسته میشود که همپای همکاری همسران برای آفریدن یا حفظ چیزی، عشق نیز کامل میشود.
- قصه سفر: در این قصهها همسران رابطه خود را به چشم مسافرت نگاه میکنند که در آن مقصد اهمیت زیادی ندارد، زیرا هدف رابطه آنها در این است که از سفر در کنار هم لذت ببرند، گاهی استعاره سفر شکل واقعی به خود میگیرد و امکان دارد زوجین باهم به جاهای تازه و هیجانانگیز سفر کنند.
- قصه بافندگی و دوزندگی: همسران خود را به چشم کسانی نگاه میکنند که در حال بافتن و دوختن رابطه متفاوت و ویژه خود هستند و در عین حال تکهتکههای رابطه خودشان را بهم میتنند تا طرح آن را نیز پیاده کنند.
- قصه باغ و باغچه: همسران رابطه را به چشم باغ میبینند، باغی که لازم است همیشه و در همه حال به دقت به آن رسید و آنرا آبیاری کرد به این امید که رشد کرده و بارور شود.
- قصه تجارت: رابطه شبیه کار تجاری اداره میشود. فرد به سوی همسر خود به عنوان شریک بالقوه جلب میشود و او را عمدتا از نظر شایستگیاش در این نقش ارزیابی میکند.
- قصه اعتیاد: مشخصه کلیدی قصه اعتیاد، دلبستگی عمیق و پراضطراب شخص، معتاد به جفت خویش یا نیاز به داشتن این دلبستگی است. فرد هم به اعتیاد و هم به معتاد نیازمند است.
قصههای روایی:
در این قصهها، همسران معتقدند نوعی متن واقعی یا خیالی بیرون از رابطه وجود دارد، اما به طرق زیادی معین میکند که رابطه چگونه باید باشد.
- قصه خیال: این قصه متن افسانه پریان را دارد که فردی رویایی به سراغ شخص میآید که از هر نظر ایدهآل است.
- قصه تاریخی: یک متن تاریخی دارد که چراغ راه آینده است. زوجین با نگاه به گذشته زندگی میکنند، گویی که گذشته تا به حال دوام دارد.
- قصه علم: اصول و قوانین علمی ـ منطقی عامل برانگیزنده رابطه و عامل شکلگیری احساسات، افکار و کردار آدمی در آن رابطه است.
- قصه آشپزی: دستورالعملی برای تهیه غذایی وجود دارد که شامل همه موارد لازم برای بوجود آوردن یک رابطه سعادتمندانه و موفقیتآمیز است؛ برای رسیدن به عمری سعادتمند و خوشبخت لازم نیست شخص کاری بکند مگر آنکه دستوالعمل این کتاب را بکار بندد.
قصههای گونه (ژانر):
شیوه یا روش حضور در رابطه، کلید موجودیت و حفظ آن رابطه است. بعد خاصی در رابطه، بر جنبههای دیگر آن تسلط و برتری دارد.
- قصه جنگ: جنگی در جریان است و آنرا برنده یا بازندهای نیست، زیرا در قصه جنگ بقای رابطه منوط به این است که این جنگ را پایانی نباشد.
- قصه تاتر: رابطه مثل تاتر است که یکی از همسران و گاهی هر دو مشغول ایفای نقش هستند.
- قصه طنز: در این قصه برتری با لطیفه، سرزندگی و دیدن بعد سرگرم کننده چیزهاست، به کمک طنز مسیر هر نوع تلاشی برای گفتگوی جدی یا حتی تعارض آفرین منحرف میشود.
- قصه معما: وضع بگونهای است که یکی از هر دو شریک پیوسته در هالهای از رمز و راز فرو رفته است و همراه با تلاش شریک دیگر برای نفوذ در این هاله معمایی داستان نیز به پیش میرود.
استرنبرگ برای هیچ یک از قصهها ارزش گذاری نمیکند، به عبارتی هیچ یک از قصهها بر دیگری ارجحیت ندارد و هر قصه نکات مثبت و منفی مخصوص به خود را دارد. هرگاه که قصههای همسران مشترک باشد، زوجین از زندگی مشترک خود احساس رضایت بیشتری میکنند.